جدول جو
جدول جو

معنی نیچه بند - جستجوی لغت در جدول جو

نیچه بند
(رَ صَ اَ)
آنکه نیچه می سازد و نی پیچ درست می کند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیضه بند
تصویر بیضه بند
کمربند مخصوصی که مبتلایان به فتق بیضه به کمر می بندند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنچه بند
تصویر پنچه بند
پیشانی بند، پارچه ای که زنان پیش سر می بندند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سینه بند
تصویر سینه بند
سینه پوش، پارچه ای که بر روی سینه ببندند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوچه بند
تصویر کوچه بند
در، سد یا بندی که در سر کوچه می ساختند، برای مثال سیلاب را ملاحظه از کوچه بند نیست / زنهار پیش دیدۀ من آستین مگیر (صائب - لغت نامه - کوچه بند)
فرهنگ فارسی عمید
(شِ بَ)
دهی است از دهات کوهسار، تابع هزارجریب در مازندران. (ترجمه سفرنامۀ مازندران رابینو ص 123)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ بَ)
دستاربند. (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
عجب نیست از سرو بالابلند
که از عشق پیچان شود چیره بند.
طغرا (از آنندراج).
، به اصطلاح رقاصان هند زنی را گویند که به تقلیدامردان چیره بر سر بندد و رقص کند، باکره و دوشیزه. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ ضَ / ضِ بَ)
فتق بند. خصیه بند. (یادداشت مؤلف). رجوع به فتق بند شود، شلوار مخصوصی که در موقع ورزشهای سخت برای جلوگیری از ضربات احتمالی بپا کنند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ بَ)
بند پای جوارح طیور. بند پای باز و جز آن از مرغان شکاری. سباقاالبازی. تسمۀ خرد و نرم که به پای باز و نوع آن بندند و زنگوله بدان آویزند و نیز رسن درازی را که گاه تربیت باز ضرور است و بر آن استوار کنند، طناب خرد بدامن خیمه که به میخ کوفتۀ بر زمین بندند
لغت نامه دهخدا
(پُ چَ / چِ بَ)
پنجه بند. پیشانی بند. عصابه
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ بَ)
چیزی است که بر بالای خوگیر اسب بر سینه اش بندند. (آنندراج) :
کشد سینه بندش از آن در بغل
که لاغرمیان است و فربه کفل.
ملاطغرا (از آنندراج).
، هر جامه ای که سینه و پشت را بدان پوشند. پستان بند زنان. (ناظم الاطباء). جامه که زنان بر سینه و پستان بندند و به انواع تکلف میباشد. (یادداشت بخط مؤلف). پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند. پستان بند. (فرهنگ فارسی معین) ، لباسی کوتاه و بی آستین که غالباً بر روی پیراهن و در زیر سایر البسه کودکان را پوشانند. (یادداشت بخط مؤلف). پارچه ای باشد که در گلوی طفلان بندند تا رختشان از لعاب ضائع نشود. (آنندراج).
- سینه بند عدالت، قطعه پارچۀ قلاب دوزی اعلایی است که به اندازه ده گره مربع میباشد و کاهن بزرگ بر سینۀ خود قرار میدهد و از دو قطعه پارچۀ قلاب دوزی که ایفورد از آن ساخته میشد، ترتیب داده شده بود. دارای رویه و آستری بود کیسه مانند که برویه آن دوازده قطعه از سنگهای گرانبها که بر هر یک از آنها یکی از اسماء اسباط دوازده گانه محکوک بود، تعبیه کرده باشند. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(پَمْ بَ / بِ فُ)
لنگوته بند. (بهار عجم) (آنندراج) :
ز نازک معانی شده قیزه بند
ببرج سرین دیده زین ره کمند.
ملاطغرا (از بهار عجم و آنندراج).
رجوع به قیزه و قیزه بندی شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ بَ)
کوچه ای که به هر دو سر آن دروازه بنا کرده باشند که به وقت اندیشۀ آفتی آنها را بند نمایند. (غیاث). بند کردن سر کوچه. (آنندراج). سد و بند سر کوچه. (فرهنگ فارسی معین) :
سیلاب را ملاحظه از کوچه بند نیست
زنهار پیش دیدۀ من آستین مگیر.
صائب (از آنندراج).
، نشان و علامت حد کوچه ها. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است جزو دهستان سیاهرود بخش افجۀ شهرستان تهران. دارای 377 تن سکنه. آب آن از رود خانه سیاهرود. محصول آنجا غلات، بنشن و میوه جات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ خوا / خا رَ / رِ)
شیشکی بند. آنکه تحقیر و تمسخر کسی را، از دهان آوازی مخصوص برآورد. (یادداشت مؤلف) :
شیشه بندان ظرافت بهمین می گفتند
محتسب گر گذرد از در می خانه عشق.
صائب تبریزی.
رجوع به شیشکی و شیشه بندی شود
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
آنکه نزله بندی کند
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ بَ)
نایچه سازی. شغل نایچه بند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بُ چَ / چِ بَ)
پیشانی بند، بزبان ماوراءالنهر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ دَ / دِ کُ)
مقابل هست بند. (یادداشت مؤلف). رجوع به هست بند شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
سازندۀ نایچه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ چَ / چِ بَ)
شغل نیچه بند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ بَ)
عصابه. (صحاح الفرس). عصابه که زنان بر پیشانی بندند. پیشانی بند. (برهان) ، بندپیچه. رشتۀ پیشانی بند. رشته ای که بدان پیچه به پیشانی بندند:
بپیچد دلم چون ز پیچه بتم
گشاید برغم دلم پیچه بند.
عسجدی
لغت نامه دهخدا
(بُ چَ / چِ بَ)
عمل بخش کردن کار زراعت به دسته های کشاورز. تقسیم کار زارع در ده ها. تقسیم کردن عمل کشت قریه ای میان رعایای قریه. (یادداشت بخط مؤلف). تعیین میزان و تودیع عادلانۀ مالیات بین اعضای یک صنف. بنیچه بندی از وظایف کدخدا بود. (دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
سد و بند سر کوچه: سیلاب را ملاحظه از کوچه بند نیست زنهار پیش دیده من آستین مگیر، (صائب)، نشان و علامت حد کوچه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیزه بند
تصویر قیزه بند
کسی که لنکوته بندد
فرهنگ لغت هوشیار
چشم بند حقه باز مشعبد، تردست ماهر (مثلا کسی که ورقهای بازی را با تردستی عوض کند و بازی را ببرد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سینه بند
تصویر سینه بند
پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند پستان بند
فرهنگ لغت هوشیار
خایه بند کمربندی که بهنگام فتق بیضه بر کمر بندند، شلوار مخصوصی که در موقع ورزش های سخت برای جلوگیری از ضربات احتمالی بپا کنند
فرهنگ لغت هوشیار
بند پای طیور بندی که با زنگوله بپای باز بندند برای تربیت کردن وی، طناب خیمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایچه بند
تصویر نایچه بند
سازنده نایچه
فرهنگ لغت هوشیار
عصابه که زنان بر پیشانی بندند پیشانی بند ، رشته ای که بدان پیچه را به پیشانی بندند پند پیچه: بپیچد دلم چون ز پیچه تبم گشاید برغم دلم پیچه بند. (عسجدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایچه بندی
تصویر نایچه بندی
شغل وعمل نایچه بندنایچه سازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه بند
تصویر سیاه بند
((بَ))
حقه باز، تردست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سینه بند
تصویر سینه بند
پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند، پستان بند، کرست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پنچه بند
تصویر پنچه بند
((~. بَ))
پیشانی بند، عصابه
فرهنگ فارسی معین